آشکار است آشکار است آشکار، داریوش لعل ریاحی
لطف و سالوس ِ جهان خوَش لقمه ایست
کمترش خور کان در آتش لقمه ایست
آتشش پنهان و ذوقش آشکار
دود ِ او ظاهر شود پایان ِ کار
مثنوی مولوی
آشکار است آشکار است آشکار
ملتی بر اشتر ِ لنگی سوار
انقلابی در حقیقت ، پود و رنگ
جمله می خواندیم آن را شاهکار
انقلاب ِ خون و آتش بود و سنگ
قِصه ها دارد ستم در این دیار
انقلابی نارس و اندیشه کًش
گشت بر ناموس ِ ایرانی ، سوار
درک ِ مان بود از چه می خواهم تهی
نام ِ آزادی ، شرنگ ِ روزگار
آن چه را آموختیم از این قمار
کس نیاموزد ز هیچ ، آموزگار
اینک اما ، اًشتر ِ لنگ و پلید
خود فرا دیده است در پایان ِ کار
وحشتش ترسِ فرو رفتن به قعر
راه کارش کشتن و زندان و دار
نسلی از تار ِ بلور و پود ِ عشق
مرد و زن اندیشه ور ، امید وار
می کشانند این شتر را رو به گور
تا رسد پایان ِ ظلمت ، این بهار
داریوش لعل ریاحی
بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۷