اتحاد، ضرورت روز است! ناهید حسینی
چیزی برای ترسیدن وجود ندارد جز خود ترس
Franklin D. Roosevelt.
بر کسی پوشیده نیست که جمهوری اسلامی با توجه به عدم توانایی خود در مدیریت کشور نارضایتی وسیعی را در اقشار مختلف مردم بوجود آورده است و از طرف دیگر با دخالتهای غیر ضرور خود در منطقه و ارجح دانستن ایدولوژی بجای تعامل با جامعه بین المللی، موجبات فرو پاشی خود را فراهم کرده است. اعتراضات مردم در قالب جنبشهای اجتماعی درطول سال گذشته گسترش پیدا کرده که نقطه عطف آن تظاهرات دیماه 96 در 103 شهر کشورمان بوده است که اقشار وسیع مردم برای اعتراض به سیاستهای اقتصادی نظام به خیابانها ریختند و یک جنبش اعتراضی سراسری را به نمایش گذاشتند. در ادامه آن، دختران میدان انقلاب با بر گرفتن روسری از سر به نبود آزادیهای فردی و حجاب اجباری اعتراض کردند و بعد از آن بازاریان که از قشر متوسط جامعه هستند به دلیل نوسانات ارزی و عدم ثبات و امنیت بازار، زبان به اعتراض گشودند و امروز ما شاهد اعتراضات مردم خرمشهر به علت بحران آب هستیم.
تصویر ساده شده وضع موجود را چنین میتوان توضیح داد، مقدم بر بروز هر جنبشی، ابتدا یک مشکل و یا مسئله برای گروهی از مردم بوجود می آید و مردم معترض حول همان مورد مشخص یک شعار اساسی را میان خود طرح میکنند، و در مرحله دوم مشکل خود را در شبکه های اجتماعی با هدف جلب حمایت و بسیج نیرو منعکس کرده و در ادامه به خیابان می آیند و یا به شیوه های دیگری مثل اعتصاب، تجمع و تحصن و غیره مبارزه را ادامه میدهند، در مرحله سوم معترضین هویت خود را ابراز میکنند و میگویند کی هستند،چی میخواهند، از چه طبقه و گروهی می آیند و در تداوم اعتراضات، فعالین جنبشها، توانایی هایی خود را در امر رهبری و سازماندهی نشان می دهند، آنگاه در مرحله چهارم، معترضین ،کمیته رهبری خود را در بین فعالین جنبشها انتخاب میکنند. چنین بنظر میرسد که در سطح وسیعی از کشور، مردم درحال تکمیل مرحله سوم هستند. در این مرحله دو شعار اساسی در جریان اعتراضات، دو استراتژی را مشخص کرده است: شعار مرگ بر دیکتاتور و یا مرگ بر اصل ولایت فقیه که خواستار گذار به یک نظام غیر ایدئولوژیک و دموکراتیک است و در شعار دوم با اعلان سوریه را رها کن فکری به حال ما کن و دشمن ما همینجاست، همه ش میگن آمریکاست، معترضین، هسته اصلی سیاست خارجی 40 ساله اخیر جمهوری اسلامی را به چالش میکشند. یعنی مردم میدانند چی نمی خواهند و میدانند چی میخواهند. اما مسئله مهم چگونه به عمل در آوردن این خواسته هاست که باید نکته محوری توجه همه نیروهای اپوزیسیون در همراهی با جنبشهای اجتماعی داخل باشد.
شکاف رو به رشد وفاصله فزاینده بین مردم و حاکمیت استبدادی، تضاد اصلی این مرحله از مبارزه است. مردم به این نتیجه رسیده اند که این حکومت نمی تواند جوابگوی نیازهای آنان باشد. آنها بدون داشتن تشکیلات و رهبری مشخص، خود شعار تعیین میکنند، تصمیم میگیرند و عمل میکنند. احزاب موجود در عمل نشان داده اند که بیشتر دنباله رو حرکات اعتراضی مردم هستند، کار آنها از پیگیری اخبار و تفسیر اوضاع در رسانه ها و یا گاهی نوشتن مقالاتی فراتر نمیرود. اپوزیسیون تا کنون نتوانسته است پیوندی عملی با جنبشهای موجود ایجاد کند. مردم در حرف و عمل خواستار گذار از این نظام هستند. آنها سقفی بر سر و نانی بر سفره میخواهند و امنیت فکری وروانی که شب را به آسودگی بصبح برسانند. در حالیکه متاسفانه بخش قابل توجهی از محافل و احزاب موجود، مشغول حواشی بی حاصل سیاسی هستند که مجال تحول فکری و تغییر را از آنها سلب کرده است. در حالیکه در فضای آزاد خارج از کشور امکان گفتگو و دیالوگ سازنده برای تشکیل یک جبهه وسیع وجود دارد که معترضین در داخل کشور ندارند، چنین بنظر میرسد شورای دموکراسی خواهان ایران اولین قدم را در این جهت برداشته است.
اما نیاز هست ابتدا دریابیم چگونه میتوانیم به راه حل های مناسب و عملی برای همکاری با جنبش های اجتماعی دست پیدا کنیم. شاید استفاده از مدل تحلیلی SWOTبرای بررسی مدیریت استراتژیک این جبهه بتواند مفید باشد. در این مدل که دارای چهار ستون بنامهای نکات قوت، ضعفها، فرصتها و تهدیدها است، ابتدا باید همه فاکتورهای واقعی را که میتوانند ما را به تحلیل درست از اوضاع برسانند در جای مشخص خود قرار بدهیم و سپس بدون پیشداوری نتایج آنرا بررسی کنیم. در جدول زیر تلاش میکنم از اوضاع اپوزیسیون کنونی، تصویر مشخص تری را ارائه دهم. قدم اول بررسی عوامل درونی و بیرونی است، ستون اول و دوم بیانگر مسایل درونی و ستون سوم و چهارم بیانگر مسایل بیرونی است. از عوامل درونی باید برای استفاده عوامل بیرونی کمک گرفت. نکته دیگر در نظر گرفتن عوامل محیطی برای چگونگی همکاری است. ابتدا نگاهی به یافته ها بیندازیم: