بازی فرسایشی ترامپ و آرزوی جنگ خواهان«وطنی»! رقیه دانشگری

با آن که بسیاری از تحلیل گران سیاسی همواره بر نامعلوم بودن و ناپایدار بودن مواضع دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در سیاست خارجی او انگشت می گذارند،اما چرخش ناگهانی مواضع این سیاست پرداز، بسیاری از آن ها را غافلگیر می کند. ترامپ بازیگر چیره دست مکتب شوک درمانی است. تغییر موضع او در کم تراز دو هفته پیرامون جنگ علیه ایران و یا مذاکره با رهبران جمهوری اسلامی یکی از آن روش های شوک آور ترامپ است که شاید بیش از هر کس ترامپیست های ایرانی را به لکنت زبان انداخته باشد. به ویژه آن که ترامپ در این دور از بازی، در سفری که در۲۷ مه سال جاری (۶خرداد) به کشور ژاپن داشت، برابر شینزو آبه نخست وزیر این کشور،از صلاحیت رهبران فعلی ایران برای تبدیل ایران به کشوری بزرگ سخن گفت و تمایل خود رامبنی بر تلاش برای تغییر رفتار و نه تغییر رژیم ایران آشکارتر از همیشه بر زبان آورد.

ترامپ در طی دو سال ریاست جمهوری خود به مردم دنیا دروغ بسیار گفته‌است.اما شاید تاکید او براین که قصد تغییر رژیم در ایران را ندارد، یکی از موارد نادر راست گوئی او باشد. ترامپ یک سوداگر کهنه کار است که می خواهد جغرافیای خاورمیانه را با کم ترین هزینه به سود سروری آمریکا دراین منطقه تغییر دهد و یا حفظ کند. هر رژیمی که به او باج بیشتری بدهد، سلاح بیشتری از تولیدکنندگان آمریکائی بخرد وامنیت اقتصادی آمریکا را در برابر چین رقیب سرسخت اقتصادی اش در جهان و روسیه رقیب سیاسی – نظامی اش در منطقه برآورده کند،او یکشبه از دشمن قسم خورده ی طرف بازی خود به دوست و عاشق دلخسته ای تبدیل می شود. چنان‌چه در برابر کیم جونگ – اون – رهبر کره شمالی در اواخر سال۲۰۱۸ شاهدآن بودیم. نیز از انگشت شمار سیاست بازانی است که معامله گری و تجارت را مستقیم وارد عرصه ی سیاست کرده است. منظره ی حیرت انگیز دلالی اسلحه توسط او در دیدارش با محمد بن سلمان ولیعهد عربستان در۲۰ مارس۲۰۱۸ – ۲۹اسفند۱۳۹۶ – در کاخ سفید و اعلام قیمت سلاح‌های خریداری شده توسط عربستان سعودی ازآمریکا به یاد ماندنی است. ژست های ترامپ دراین گونه نمایشات آدم را به یاد فیلم های وسترن آمریکایی می اندازد که چگونه هفت تیرکش های متجاوز در پی به دام انداختن بومی های آن جغرافیای پهناور، حلقه های طناب را به پای قربانیان خود می انداختند و سرزمین بومیان را با تیراندازی های تردستانه ی خود و کشتار صاحبان آن خاک و بوم به خون می کشیدند. این گونه نمایشات ترامپ هر چه به انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا نزدیک تر می شویم، جنبه‌های تبلیغاتی همه سویه تری به خودمی گیرد. دوستداران ترامپ البته این بوقلمون صفتی او را به حساب صفا و صداقت وی می نویسند.

سبک و سیاق علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی نیز چیزی کم از رویه ی طرف مقابل خود دونالد ترامپ ندارد. او وقتی که ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن در آب های خلیج فارس لنگرانداخت و نفس ها را در سینه ی صلح خواهان جهان حبس کرد، با خونسردی تمام گفت” جنگ نمی شود، مذاکره هم نمی کنیم” ترجمه ی سخن او شاید چنین باشد” جنگ نمی کنیم.اما زیر جلکی، باواسطه و یا بی واسطه، غیرشفاف و غیرعلنی وارد معامله می شویم” تفاوت رفتار خامنه‌ای و ترامپ در تقیه‌ی اولی وآشکارگویی سوداگرانه‌ی دومی است.

دو دولت -آمریکاوایران – در بازی موش و گربه‌ی که تاکنون با هم داشته‌اند، می دانند که از همدیگرچه می خواهند و برای رسیدن به خواسته های خوداز چهاهرم‌هایی باید استفاده کنند. تاکنون تحریم اقتصادی، تهدید نظامی، تبلیغات سیاسی وهراس افکنی پیرامون سلاح اتمی، تقویت مواضع عربستان سعودی در منطقه، همدستی بیش از پیش با بنیامین نتانیاهو نخست وزیراسرائیل درافزایش فشار به ایران، اپوزیسیون وآلترناتیو تراشی از میان سلطنت طلب های ایرانی، احیانا مجاهدین خلق و یا مارهای دیگری که درآستین آمریکا پرورش یافته‌اند،از اهرم های فشارآمریکا برح اکمان جمهوری اسلامی بوده‌است. توسل به قدرت نمایی شبه نظامیان رنگارنگ وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه، تهدید به خروج از برجام، واسطه پروری، باج‌دهی به رقبای اقتصادی و سیاسی آمریکا، تداوم حضور و مداخلات نظامی در یمن و سوریه ، تقویت نیروهای حزب الله در منطقه و یارکشی از میان کشورهای عربی نیزاهرم های تهاجمی – دفاعی جمهوری اسلامی در برابرآمریکا است.

دونالد ترامپ روندی فرسایشی دراین بازی را در نظر دارد تا رقیب را خسته کند و باکسب امتیازهای بیشتری به مقصود خود نایل آید. او از این شیوه برای هرچه دست آموزتر کردن اپوزیسیون پیش ساخته‌ی ترامپی در خارج از کشو رنیز بهره می گیرد.از هم‌اکنون به امثال رضا پهلوی می‌فهماند که اندکی ناسازگاری با سیاست های آمریکا، آن ها راا ز دست یابی به قدرت در ایران محروم خواهد گذاشت وایران با همین رهبران که دارد کشور بزرگی خواهد شد. 

نقش آفرینان اصلی تغییر موازنه ی قدرت در ایران وآمریکا که همانا مردم این دو کشور هستند، خاموش اند و نظاره گر صحنه. دردی که مردم ایران در چهل سال حکومت اسلامی متحمل شده‌اند چنان از حد گذشته‌است که گونه ای واکنش دفاعی برای حراست از بقای خود و یا عادت به درد را در جامعه پدید آورده‌است. زندگی جاری برای گروه های بزرگی از مردم تهیدست کشورما خود جنگی همه روزه است برای به چنگ آوردن لقمه ای نان و حفظ جان. بسیاری از آن‌ها خاطره ی شوم جنگ هشت ساله‌ی ایران و عراق را نیز به اعماق حافظه خود سپرده‌اند.آن هابه رهبران و سیاستمداران بی‌اعتماد هستند و برگفتارها وکردارهادرنگ نمی کنند. جامعه ی ایران سیاست زده است.

آن‌چه اما دراین دو هفته در میان کنشگران مخالف و موافق دو دولت – بخوان موافق و مخالف جنگ احتمالی – بیش از همیشه رخ نمود، شکاف عمیق میان این دو گروه سیاست ورزان ایرانی داخل و خارج از کشور در دفاع از منافع ملی ایران و زندگی و سرنوشت مردم ایران بود. گروهی گسترده از چپ ها، سوسیال دموکرات ها، جمهوریخواهان ،ملی گرایان، کنشگران مدنی ومدافعان حقوق زنان، به کارزار”نه به جنگ ” پیوستند و گروهی دیگر به آتش بیاران معرکه. در میان آن ها مجاهدین خلق، فرشگردی ها، گروهی از سلطنت طلب ها(شاه الهی ها)، ترامپیست ها، جریان سومی ها ،بنگاه‌هایی مانند توانا، و آمریکوفیل‌ها ی ریز و درشت در انتظار بمباران احتمالی ایران توسط آمریکا، به نیروهای خود وعده ی پرش به قدرت را دادند. شکاف میان ادعا ی ایران دوستی تاعمل جنگ خواهانه‌ی آن ها دست شان رارو کرد و رشته های‌شان را برای کسب مطلوبیت در میان ایرانیان پنبه.

به دو نمونه ازاین جنگ خواهی ها توجه کنید:

خانم مریم معمارصادقی مدیر موسسه ی توانا در واشنگتن دی سی در برنامه ی چشم انداز تلویزیون ایران انترناسیونال در روز۱۵ مه ۲۰۱۹ – ۲۵اردیبهست ۱۳۹۸- در پاسخ به سئوال مجری برنامه آقای علی خردپیر پیرامون نقش فشارهای آمریکا در سرنگونی جمهوری اسلامی که مورد نظر معمارصادقی است، گفت:” فشار زیاد،اجرای ۱۲ شرط آمریکا، محدودشدن قدرت سگ هار به مردم ایران فرصت می دهد که جمهوری اسلامی را براندازند و یک حکومت دموکراتیک بیاورند”. او حکومت ایران را به سگ هار و گرسنه و درمانده و پیری تشبیه کرد که براثر حضور”پادگان عظیم ابرقدرت آمریکا درخلیج” و فشارهای این “ابرقدرت ” که جامعه ای “باز و دموکراتیک” است” باید برود توی قفس” و ادامه داد که “الان آمریکا جمهوری اسلامی را می کند توی قفس،از طریق تحریم و قدرت عظیم نظامی که دور تا دور خلیج را می گیرد”. حکومت دموکراتیک مدنظر مریم معمارصادقی البته بازگشت به دوران استبدادسلطنتی است.او با توسل به زرداخانه های آمریکا می خواهد که ” مردم بتوانند مملکتی را که ۴۰ سال پیش داشتند پس بگیرند”. در کرنش ستایش آمیز مریم معمار صادقی نسبت به قدرت نظامی “ابرقدرت” آمریکا در منطقه، خشونت دهشت انگیزی آشکار بود. خشونتی که نباید از بی خبری او که مدیر موسسه ای فرهنگی وخودیک کنشگرسیاسی است از جنایات “ابرقدرت آمریکا ” در نقاط مختلف جهان ما نشات گرفته باشد. 

نمونه دوم سخنان خانم ناهید فرهاد پژوهشگر در مرکز اسناد حقوق بشر ایران و عضو جریان سوم در برنامه ی آخر هفته ی تلویزیون بی بی سی فارسی -پنجشنبه ۲۳ مه – است.او نیز که خود را وابسته به جریان”مستقل” سوم و برانداز جمهوری اسلامی می داند، پس ازآسمان و ریسمان کردن ها واینهمانی کردن های مشکلات جاری مردم وفجایع ناشی از جنگ احتمالی میان آمریکا و ایران، بالکنت زبان از جنگ دفاع کرد.او در پاسخ به سئوال خانم فرناز قاضی زاده مجری برنامه که گروه او را گروهی برانداز می شمارد و می پرسد:”آیا موافق هستید که هرنوعی ج.ا براندازی بشود. حتی اگر جنگ باشد؟” با نقد”تفکر کلاسیک” درباره ی جنگ می گوید:” ۴۰ سال است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علیه مردم ایران اعلان جنگ کرده اند. کسی دنبال جنگ نیست.مادرجنگ قرارداده شده ایم..” وسرآخر:”هرگروهی که بازدارندگی داشته باشد، کمک به مردم ما کند… در مقابل سپاه بایستد از روی منطق در کنارمردم ایستاده است…”. ترجمه ی این تمجمج کلام این است ” آمریکا که بخواهد بمب بر سر مردم ایران بباراند، در کنار مردم ایران ایستاده است”. این همه میل به خشونت در این دو زن وآرزوی جنگی نابودکننده از سوی آن ها برای رسیدن به “دموکراسی” در ایران حیرت آور نیست؟ آن ها و جریانات سیاسی منتخب آن ها به چه می اندیشند؟ به ایران و مردم ایران؟ یا به کسب قدرت به قیمت خون مردم ایران و ویرانی کشور؟ آن ها چه فرقی با حاکمان رژیم اسلامی ویابا دارودسته ی دونالدترامپ دارند؟ اندیشه وآرزوی این جنگ خواهان “وطنی” و غیروطنی مشترک است. بگذار ایران بسوزد تا ما به نوائی برسیم! هر چند سخنان اخیر دونالد ترامپ ،خواب خوش این دسته از ایرانیان را پراند و برآورده شدن فوری و فوتی آرزوهای ناپاک شان را با اما واگر روبرو کرد، اما آن ها همچنان ذخیره های “ابرقدرت “آمریکا هستند برای روز مبادا که مباد آن روز! سرنوشت ایران باید به دست مردم ایران رقم بخورد ونه با مداخلات نظامی و نه باتحریم اقتصادی قدرت های خارجی. 

تنهاچاره ی احزاب و سازمان های ترقیخواه کشور، صلح خواهان، مردم دوستان وآرزومندان سربلندی ایران،اتحاد عمل آن‌ها بر علیه جنگ و پیوند با مبارزات جاری مردم ایران است. مبارزه برعلیه استبداد حاکم، نابرابری، خشونت و تبعیض در ایران و مبارزه بر علیه زیاده خواهی و سلطه طلبی آمریکا در منطقه و نیز جنگ افروزان” وطنی” اعم از حاکمان و غیر حاکمان بر ایران، مبارزه‌ای است توامان و درنگ ناپذیر. 

افزایش ابعاد تشنج در خلیج فارس وآرایش جنگی در منطقه، بار دیگر ضرورت برپایی کارزار دفاع از صلح را به همه‌ی آن هایی که به حق زندگی انسان هااحترام قائل هستند و زیستن در جهانی بدون جنگ و ویرانی رازیبنده‌ی انسان معاصر می‌دانند، یادآور می شود. نه به جنگ! برقرا رباد صلح پایدار در ایران و جهان!

کارزار نه به جنگ،آری به مذاکرات علنی و شفاف را تقویت کنیم! رقیه دانشگری

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا