خدمتی که ریاست جمهوری ترامپ به جامعه‌ی بشری کرد، مجید محمدی

من به ترامپ رأی ندادم و سبک ریاست جمهوری و مبالغه‌گویی‌های وی را نمی‌پسندم و نحوه‌ی بیان نظرات وی را مناسب نمی‌دانم گرچه به آزادی بیان شخص وی باور دارم و با برخی سیاست‌های دولت وی موافق هستم. اما بر این باورم که آمدن ترامپ باعث آشکار شدن دریایی از اطلاعات و آگاهی برای جامعه‌ی آمریکا بطور خاص و جامعه‌ی بشری به نحو عام شده است (پیامدهای ناخواسته). جامعه‌ی بشری که مستقیما تحت تاثیر تحولات ایالات متحده است می‌تواند از ایستادگی مردم آمریکا در برابر «پاکیزگی سیاسی»، «سیاست هویت‌محور» و «شریعت تنوع‌خواهی» بیاموزد. این هر سه سمّ مهلک آزادی بیان و فردیت انسان هستند.

کسانی که به صورت حزبی و ایدئولوژیک به تحولات سیاسی آمریکا نگاه نمی‌کنند می‌توانند از این آگاهی‌ها بهره بگیرند. در صورت جابجایی قدرت میان خاندان بوش یا کلینتون در سال ۲۰۱۶ این اطلاعات و آگاهی جمعی از جامعه‌ی آمریکا و نیز جامعه‌ی بشری که امروز تحولات جامعه‌ی آمریکا را تحت نظر دارد دریغ می‌شد. به برخی از این آگاهی‌ها اشاره می‌کنم.

رسانه یا بوق تبلیغاتی

با آمدن ترامپ رسانه‌های آمریکا که در دوران اوباما تظاهر می‌کردند دارند کار «حرفه‌ای» خود را انجام می‌دهند و مثلا قدرت را به چالش می‌کشند (اما از ترس اتهام نژادپرستی یا همراهی با سیاست‌های دمکرات‌ها یا عشق به اوباما این کار را نمی‌کردند) یکباره به منتقدان دولت و افشاگر قدرتمندان تبدیل شدند تا حدی که دروغ و راست را به هم می‌بافند و تلاش می‌کنند نقش دستگاه‌های تبلیغاتی چپ را بازی کنند.

ترامپ و اوباما؛ ۲۰ ژانویه ۲۰۱۷

آمدن ترامپ نشان داد که تا چه حد رسانه‌های آمریکا از معیارهای کار حرفه‌ای یعنی توازن، انصاف و خبررسانی دور افتاده‌اند و تا چه حد این دولت شفاف است. رسانه‌ها که در دوران اوباما با تسلط گفتمان مبتنی بر «پاکیزگی سیاسی» و هویت‌گرایی و پرهیز از به اصطلاح اسلام‌هراسی نقد و اطلاع‌رسانی را تعطیل کرده بودند در دوران ترامپ زبان‌شان اندکی باز شد اما نه به روی حقیقت بلکه تنها به روی پرونده‌سازی برای رای‌دهندگان به ترامپ، دادن تریبون به اسلامگرایان و تبلیغ تنفر از ایالات متحده.

سواری مجانی اروپا

در دوران ترامپ جامعه‌ی جهانی متوجه شد که آمریکا هزینه‌ی امنیت اروپا را تقریبا رایگان یا بسیار ارزان از جیب مردم آمریکا برای مردم اروپا می‌پردازد. این ترامپ بود که مطرح کرد اروپاییان سهم خود را در ناتو نمی‌پردازند. همچنین این ترامپ بود که نشان داد اروپا از داد و ستد با آمریکا بیشتر برخوردار می‌شود تا برعکس!

ترامپ، مرکل و ماکرون

اروپا توانسته دولت‌های رفاه داشته باشد چون برای حفظ امنیت که در دنیای امروز بسیار گران است هزینه نمی‌کرده (حتی در دوران جنگ سرد) یا بسیار کم هزینه می‌کرده و می‌کند.

اول از همه سرزنش آمریکا

اگر ترامپ بر اجرای قوانین مهاجرتی اصرار نمی‌ورزید نسل‌های جوان امروز متوجه نمی‌شدند که چپ، ایالات متحده را برای ناکارآمدی و فقر و عدم امنیت و خشونت خانگی در همه‌ی کشورها مورد سرزنش قرار داده و مسئول پناه دادن به آنها می‌داند.

ترامپ فرمان جدید مهاجرت را امضا می‌کند؛ ۲۷ ژانویه ۲۰۱۷

چپ‌ها به صراحت می‌گویند زنی که در گواتمالا و هندوراس از شوهرش کتک خورده حق دارد به آمریکا پناهنده شود. آمریکا از نگاه چپ مسئول همه‌ی رنج‌ها و بدبختی‌های بشر است و باید برای رفع آنها، هم هزینه کند و هم عذرخواهی؛ گویی ملت‌های دیگر در فلاکت و بدبختی و فقر و ناامنی خود هیچ مسئولیتی ندارند.

تظاهرات ضد سیاست مهاجرتی ترامپ در لندن kayhan.london©

خروج ترامپ از برجام به جهانیان نشان داد که برجام توافقی قابل اتکا نبوده و برنامه‌ی اتمی‌ جمهوری اسلامی را دست نخورده باقی گذاشته است چون جمهوری اسلامی هروقت بخواهد می‌تواند هر بخشی از آن را احیا کند چنانکه در ماه‌های اخیر چنین کرده است.

محمد جواد ظریف

اما برای چپ «این خروج» و نه سلطه‌جویی اسلامگرایان عامل آتش‌افروزی‌های جمهوری اسلامی است. باربارا لی یکی از پیشنهاددهندگان قطعنامه‌ای برای بازگشت آمریکا به برجام، در مورد انفجار نفتکش‌ها و ساقط شدن پهپاد آمریکایی می‌گوید: «سیاست ترامپ در قبال ایران مسئول این بحران خودساخته است.»

حسن روحانی، سید علی خامنه‌ای، محمدجواد ظریف

بدون ترامپ هرگز جامعه‌ی جهانی به این روشنی متوجه نمی‌شد که از شورای روابط خارجی تا اندیشکده‌ی آتلانتیک، از نیویورکر تا نیوزویک و از نیویورک تایمز و واشنگتن پست تا لس‌آنجلس تایمز تا چه حد با تبلیغات جمهوری اسلامی همنوا هستند. آنها مسئول اقدامات تنش‌زای جمهوری اسلامی را ترامپ می‌دانند و نه گروهی که چهل سال است یک کشور را به گروگان گرفته‌اند و می‌خواهند دنیا را فتح کنند.

نمادهای تنفر در میان عاشقان بشریت

چپ همیشه خود را نماد انصاف، انساندوستی، صلح‌طلبی، عشق و تنوع خواهی قلمداد کرده است.

اما:

با آمدن ترامپ، یک خانم کمدین آمریکایی ماسک انساندوستی و مدارا را کنار زده و چهره‌ی داعشی خود را با قطع سر عروسکی ترامپ آشکار کرد!
دیگر کمدین‌های چپ مدام تنفر از ترامپ را تبلیغ می‌کنند بدون آنکه به سیاست‌های دولت وی بپردازند یا دیدگاه طرفداران وی را به عنوان «تنوع فکری» به رسمیت بشناسند.
خانم خواننده‌ای در راهپیمایی روز بعد از سوگند ترامپ اعلام کرد که می‌خواهد در کاخ سفید بمب بگذارد!
یک خانم نماینده‌ی سوسیالیست، آمریکا را «زباله» خواند.
و دیگری می‌خواهد همه‌ی سیاهان و قهوه‌ای‌ها مثل هم حرف بزنند.
سفیر بریتانیا در ایالات متحده با آمدن ترامپ بود که نشان داد از فرط تنفر از ترامپ کارش یعنی پیگیری منافع بریتانیا  را رها کرده و به فحاشی علیه رئیس جمهور آمریکا می‌پردازد، کاری که در تعارض با مسئولیت یک دیپلمات است.

همه‌ی سلبریتی‌های چپ اندیشه‌ی انتقادی‌شان تنها معطوف شده به شخص ترامپ و مشکلات درون احزاب و محفل خود؛ آنها مشکلات جامعه و دیکتاتوری‌های دنیا را نمی‌بینند.

حزب رقیب یا برانداز

آمدن ترامپ نشان داد که دمکرات‌ها تا کجا از رقیب خود متنفرند تا حدی که بجای حکومت‌های روسیه و ایران و چین به عنوان بزرگترین تهدیدات امنیتی برای ایالات متحده، دونالد ترامپ را به عنوان بزرگترین تهدید علیه کشور خود اعلام می‌کنند! آنها برنامه‌ی سیاسی خود را «مقاومت» اعلام کرده‌اند و نه رقیب ناکام و شکست‌خورده‌ای که باید علت شکست خود را در سیاست‌های خود و در جامعه جستجو کند.

گرافیتی انتقادی در اعتراض به تلاش‌های پوتین و ترامپ برای نزدیک کردن مسکو و واشنگتن

با ماجرای ساختگی «تبانی با روسیه»، چپ نشان داد که حتی بیش از راست قهرمان نظریه‌ی توطئه است.

آمدن ترامپ به آمریکایی‌ها نشان داد که چپ تا کجا با اسلامگرایان در ائتلاف است تا حدی که در تنش میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی رسانه‌های متمایل به چپ شبانه‌روز به بوق تبلیغاتی محمدجواد ظریف و حسن روحانی تبدیل شدند.

سیدعلی خامنه‌ای، دونالد ترامپ

دمکرات‌ها در دوران ترامپ به دو نامزد زن مسلمان که مواضعی شبیه به اعضای حماس و جمهوری اسلامی دارند رأی دادند. مواضع این دو در آمریکاستیزی فرسنگ‌ها با بخش قابل توجهی از مسلمانان آمریکایی فاصله دارد. همچنین در این دوره حداقل بخشی از دمکرات‌ها دیدگاه‌‌های ضدسامی‌ (یهودستیزی) خود را با ایده‌ی تحریم اسرائیل آشکار کردند حال آنکه همیشه تلاش می‌کردند تا ترامپ را اینگونه معرفی کنند. احزاب چپ غربی ظرفیت آن را یافته‌اند که از مادورو تا بن لادن و از خامنه‌ای تا رهبر خمرهای سرخ را در دل خود جای دهند. این رهیافت نیز ریشه در «شریعت تنوع‌خواهی» و «احساس گناه» نسبت به تمدن غربی دارد. گروه فاشیستی «آنتیفا» امروز نقش میلیشای موسولینی را برای دمکرات‌های آمریکایی ایفا می‌کند.

جواد ظریف و جان کری وزیر خارجه قبلی آمریکا در دوران خوش «تعامل» دو کشور

ترامپ دوگانگی‌های سیاستمداران را آشکارا در برابر چشم همگان قرار داد: کسانی که به او خرده می‌گرفتند نشر نظرات منتقدان خود را در توئیتر متوقف ساخته (که چنین بود) خود نیز چنین کرده و می‌کنند. پس از آمدن ترامپ بود که دمکرات‌ها به نحوی همصدا در حیطه‌هایی مثل مهاجرت و روابط بین‌الملل نشان دادند که ارزشی برای قانون قائل نیستند. آنها در برابر ترامپ بدین موضع رسیدند که قوانین مهاجرت نباید اعمال شوند و افراد را نباید در قفس گذاشت چون اعضای خانواده را از هم جدا می‌کند بدون توجه به اینکه هرکس که برای نقض قانون بازداشت می‌شود از خانواده‌اش جدا و در قفس قرار می‌گیرد. تعطیل کردن یک بخش از قوانین عملا به معنای باور به نقض حاکمیت قانون است. چپ هیچگاه به حاکمیت قانون باور نداشته است چون همه چیز را می‌توان در پای ایدئولوژی و دولت سوسیالیستی قربانی کرد.

دونالد ترامپ؛ آوریل ۲۰۱۸

ریاست جمهوری ترامپ از دستاوردهای بزرگ دمکراسی غربی است. مردم کوچه و بازار در شهرهای کوچک آمریکا به رهبران و نخبگان دو حزب که ۱۶ سال مشغول افزایش قرضه و خرج کردن منابع عمومی بودند (بدون آنکه آجری روی آجر بگذارند) گوش ندادند و به کسی رأی دادند که می‌خواست روال‌های موجود را بر هم زند. عصبانیت نخبگان سیاسی و رسانه‌ای از ترامپ نه به دلیل زبان و بازیگوشی جنسی و تغییر مواضع وی بلکه به دلیل به حاشیه رفتن و از دست دادن برخی امتیازات و روشن شدن حقایق و نقش آنهاست./مجید محمدی-کیهان لندن

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا