قاسم سلیمانی؛ طلب اشک از محرومان فراموش شده جنوب استان کرمان؟ عبدالستار دوشوکی
در طی چند روز گذشته درباره این واقعه هزاران خبر و تفسیر و تحلیل نوشته شده است. هدف این مقاله کوتاه پرداختن به ابعاد مختلف این موضوع نیست. غرض از نوشتن این نوشتار اجابت به درخواست دو هموطن از مناطق به شدت فقیر و کپرنشین جنوب استان کرمان است که در زندگی گرفتارِ فقر و فاقهی خویش هرگز آه نداشته اند تا با ناله سودا بکنند چه برسد به اینکه از روستاهای محروم و قرون وسطایی خویش برای تشییع جنازه به مرکز استان آورده شوند. بسیاری از این محرومان بیچاره را دوشنبهشب از ره تزویر و تطمیع و تهدید به کرمان آوردند و در مدارس، بدون کمترین امکانات رفاهی اسکان دادند تا صبح سهشنبه در آخرین پرده نمایش اشک و اتحاد شرکت کنند. این دو هموطن اعتراض داشتند که چرا باید آنها را «ناخواهانه» از روستاهای خود به کرمان بیاورند تا در مراسم تجلیل و تدفین کسی شرکت کنند که غم مردم فلسطین، لبنان، سوریه، یمن و عراق و غیره را میخورد و میلیاردها دلار از پول همین مردم محروم را خرج بیگانگان میکرد. در صورتی که فقط در همین استان خود قاسم سلیمانی یعنی جنوب کرمان صدهاهزار مردم فقیر در عصر پارهسنگی زندگی میکنند.
اگر در گوگل عبارت «فقر در جنوب استان کرمان» را جستجو کنید، به عمق دهشتناک قرون وسطایی فقر و فلاکت در مناطق جنوب استان کرمان پی میبرید. این در حالیست که قاسم سلیمانی میلیاردها دلار پول همین محرومترین محرومان جهان را به حزبالله لبنان، یمن، حشدالشعبی عراق، نوار غزه و سوریه میفرستاد. یعنی قاسم سلیمانی «رابین هود معکوس» برای مردم استان کرمان بوده. به عنوان بازوی اجرایی برونمرزی نظام، پول این مردم بینهایت فقیر و مستمند را عملا منتقل میکرده تا صرف ساختن بهترین بیمارستانها، مراکز آموزشی، نظامی و مسکن و غیره در جنوب لبنان بشوند که من با چشم خویش آنها را دیدهام. قاسم سلیمانی اگر واقعا دلش برای مستضعفین میسوخت، چراغ خانه مستضعفین هماستانیهای خودش را حتی به مساجد لبنان و فلسطین و یمن و عراق و سوریه نمیبرد.
تعجبآور نیست که قاسم سلیمانی قهرمان فلسطین، لبنان، عراق، سوریه و یمن است. در حالی که هماستانیهای او، به شهادت رسانههای خود جمهوری اسلامی، در فقر مطلق بسر میبرند و به گفته حسن نصرالله رهبر حزبالله لبنان همه پول و هزینه و مخارج شیعیان لبنان و سوریه و یمن و غیره توسط بیتالمال ایرانیان (از جمله مردم فقیر جنوب استان کرمان) تامین شده است. اگر قاسم سلیمانی قهرمان مردم تهران و مشهد و قم است، نظر مردم در جنوب شرق ایران و بهخصوص در جنوب استان خودش کرمان اینگونه نیست. اگرچه مردم را با زور و تهدید و تزویر و تطمیع به کرمان میبرند تا پرده آخر این نمایش را رقم بزنند.
به راستی با چه دلیل و برهان عقلایی مردم محروم و شدیدا فقیر جنوب کرمان، میبایست قاسم سلیمانی (رابین هود معکوس) را قهرمان خود بدانند؟
در فرهنگ عمومی، رابین هود نماد حقطلبی، ستیز با ستم و تصاحب داراییهای دیگران و بخشیدن آن به مردم مستمند خودی است. اما حقیقت انکارناپذیر در مورد نظام جمهوری اسلامی و سپاه قدس و قاسم سلیمانی کاملا برعکس است. او پول بیتالمال همین مردم جنوب استان کرمان را که زندگی محقرانه و شبیه دورافتادهترین روستاهای بدوی آفریقایی و بینهایت اسفباری در کپرهای پلاسیده خود دارند، خرج ساختن بهترین بیمارستانها و مراکز آموزشی و نظامی و موشکی و مسکن و غیره در جنوب لبنان یا سوریه یا عراق و یمن میکرد. قهرمانی که بجای بهبود اوضاع زندگی «خودیها» در جنوب استان کرمان، میلیاردها دلار خرج «غیرخودیهای» اجنبی کرد آنهم تحت عنوان واژههای عوامفریبی نظیر «محور مقاومت». در صورتی که من هرگز کپر در فلسطین و سوریه و عراق و لبنان حتی یمن هم ندیدم. اما مردم جنوب استان کرمان در فقر مطلق در کپرهای پلاسیده به امید مردن زنده هستند.
از قدیمالایام گفتهاند «واسه کسی اشک بریز که دستش واسه پاک کردنشون سمتت دراز بشه». قاسم سلیمانی سخت مشغول لبنان و سوریه و عراق و یمن بود و هرگز لبهای تناسه زده و چشمهای گریان گرسنگان هماستانیهای خودش را ندید. اکنون طلب اشک کردن فریبی بیش نیست. خود این محرومان که همه عمر اندر نهان خویش سرشک باریدند و به فراموشی سپرده شدند، سزاوارترین سزاواران اشک و ترحم هستند.
*عبدالستار دوشوکی مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن