“ما سياسى نيستيم “، بهداد جاودان
در اينهفته ، بعد از مدتها دانشجويان دانشگاههاى ايران در اعتراض به اهمال و عدم توجه مقامات كشورى و دانشگاهى به نيازهاى دانشجويان و پيامد آن يعنى تصادف اتوبوس و كشته شدن ده نفر در محوطه دانشگاه ، دست به اعتصاب و تعطيلى كلاسها زدند . اجتماعات اعتراضى در نقاط مختلف مخصوصا دانشگاههاى تهران شكل گرفت اما نقطه عطف آن دانشگاه علوم تحقيقات يعنى محل حادثه بود . همه چيز در اين اعتراضات مسالمت آميز خوب پيش ميرفت تا اينكه دو حادثه اتفاق افتاد . اول اينكه در ميان آن شلوغى و بحبوحه خانم ( دانشجوئى ) دچار غليان احساسات شده و طى نطقى فرمودند كه (اين اجتماع سياسى نيست و دانشجويان فقط خواهان رسيدگى به مسائل صنفى خود هستند ) و درست چند دقيقه بعد رياست دانشگاه با افراد مسلح كه او را دوره كرده بودند براى “رسيدگى” به مشكلات دانشجويان وارد دانشگاه شد و لحظاتى بعد مشكلات دانشجويان را با زير گرفتن آنان بوسيله ماشين خود “حل” كرد .
دوباره از هر گوشه ايران صداى اعتراض و نافرمانى مدنى بگوش ميرسد . بزرگترين اعتصابات در اين سال رقم خورد . ابتدا سنديكاى كاميونداران و رانندگان وسايل نقليه سنگين ، سپس كارگران نيشكر هفت تپه و فولاد خوزستان و كشاورزان بدون آب در استان اصفهان و اينك دانشجويانِ دانشگاههاى ايران با ساير اقشار جامعه همگام و همصدا شده و فرياد اعتراض خود را بگوش مقامات نظام ولايى و تعزيه گردانان حكومت آخوندى مى رسانند .
بايد بروند ، هيچ راه حل ديگرى در پيش پاى مردم نيست ، سناريوى اصلاح طلب و اصول گرا كاملا شكست خورده است و هيچ تغييرى در چهارچوب اين نظام امكان پذير نيست . حكومت ملايان جوابى جز سركوب براى فريادهاى حق طلبانه مردم زجر كشيده و گرسنه ندارد . در اين ميان تلاش مذبوحانه عوامل جيره خوار و تعزيه گردانان و عمله عذاب و نوكران با جيره و مواجب جمهورى جهل و جنون و عمامه بسر واقعا نشان دهنده اوج ذلّت و خوارى آنان است . در شرايطى كه ميزان فقر و بدبختى به نهايت خود رسيده است و عملا بيش از ٦٠٪جامعه زير خط فقر هستند و بيشتر خانواده ها حتى قدرت خريد مواد غذائى را ندارند و در زمانى كه فقط در عرض ٦ ماه قيمت دلار ٤ برابر ميشود و قيمت مايحتاج روزانه مردم ساعتى بالا ميرود ، در ايامى كه كارگران از شدت فقر سفره هاى خالى خود را بنمايش مى گذارند و ماههاست كه حقوق دريافت نكرده اند و در روزهائى كه شمارش اختلاس هاى بالاى هزار ميليارد از انداره خارج شده است و در شرايطى كه بانكهاى رسمى كشور سپرده هاى مردم را بالا كشيده و به ريش مردم مى خندند و دولت نيز با كلك هاى ” ارزى” آخرين پس اندازهاى مردم را مى بلعد و دقيقا در همين دقايق كه آقا زاده ها دلارهاى باباجان را در بصورت ميلياردى سرمايه گذارى مى كنند و درست در چنين لحظاتى كه هر صداى حق طلبانه با شدت هرچه تمامتر سوكوب مى شود و هر خبرنگار و كارگر و كارمند و كشاورز و دانشجوىِ معترض به شرايط حاكم بر جامعه بلافاصله دستگير و تحت شكنجه قرار مى گيرد ، آن خانم “دانشجو” مى فرمايد كه اعتراضات دانشجويان “سياسى” نيست .
بايد براى جلب توجه اين خانم عرض كنم كه بانوى گرامى نميدانم اين فرمايش شما از سر مزدورى يا ترس مى باشد اما جامعه ايران ٤٠ سال است كه “سياسى” شده و اسير سياستهاى مخرب قدرتهاى استعمارى است . از آن روزى كه آقاى خمينى و بى بى سى مردم را دعوت كردند تا به خيابان بيايند و در سرنوشت خود “شريك” باشند جامعه به سياست آلوده شد. دقيقا از همان روزهاى اول شورش ٥٧ كه صدا و سيماى آقاى قطب زاده نطق غرّاى فاطمه رختشور در جلوى دانشگاه را بعنوان سخنرانى انقلابى پخش نمود و از روزى كه يك قصاب رئيس بزرگترين كميته انقلابى شد و از زمانى كه يك آخوند ٥ ريالى تئوريسين انقلاب گرديد و از لحظه اى كه چند دانشجوى ريشو و مكتبى سفارت امريكا را اشغال كردند و از دقايقى كه يك دختر ده ساله بدليل فروختن روزنامه اعدام گرديد و هر شب بيش از ٣٠٠ نفر بدليل اعتقادات سياسى در اوين تيرباران مى شدند و در روزى كه آقاي خمينى بدانش آموزان دستور داد تا والدين خود را لو بدهند و يا در سن ١٠ سالگى به جبهه جنگ اعزام شوند و ………….. جامعه سياسى شد .
دليل فقر ملت ايران سياسى است ، علت تحريمها سياسى است ، جنگ در سوريه سياسى است ، دخالت در يمن و عراق و لبنان سياسى است ، ورشكستگى اقتصاد ايران سياسى است ، حجاب شما سياسي است ، فشار و اختناق سياسى است ، زندان و شكنجه بخاطر عقايد سياسى است ، تعطيلى تمام كارخانجات سياسى است،گران شدن دلار سياسى است ، خشك شدن درياچه ها و تالابها و رودخانه ها سياسى است، وجود يك ميليون كودك خيابانى سياسى است و بانوى گرامى ، زيرگرفتن دانشجو در سطح دانشگاه و بوسيله اتومبيل هيئت اُمنا سياسى است . بيدار شويد كه در ايران نفس كشيدن سياسى است و اين جمله “من سياسى نيستم و يا اين گردهم آيى سياسى نيست ” فقط عمق بلاهت و يا سادگى شما را مى رساند . در ايران زنده بودن سياسى است و حتى مُردن هم .