چرایی ظهور فراخوان های “کیلویی”، محسن دلاور
اتحاد اقشار و اصناف مختلف جامعه اعم از کشاورز، کارگر، معلم، دانشجو، نظامی، بازنشسته، شاغل و بیکار، زن و مرد، پیر و جوان امری است که امروز، ضرورت آن بر کسی پوشیده نیست؛ چنانکه در شعارهای دیروز مردم معترض و خسته از وضع موجود به وضوح شنیده شد. آنچه امروز می بینیم نتیجه یک سال مقاومت و استمرار اعتراضات مردمی است که برای احقاق حق خود، جان بر کف دست گرفته اند و با وجود همه خطرات، عافیت طلبی را کنار گذاشته و هر روز در گوشه ای از کشور پهناور اما به غارت رفته مان صدای اعتراض را زنده نگه داشته اند.
اما افسوس و صد افسوس که در این میان، افرادی جاه طلب و خودشیفته که ادعایشان در مبارزه برای گرفتن حق مردم، گوش فلک را کر کرده، در عمل، بیشترین ضربه ها را به همین مردم بی ادعا و در میانه میدان وارد کرده اند. چرا ملتی که در پی مبارزه، مقاومت، زندان رفتن و کشته شدن جوانان و دختران خود در زندان ها، در حال بیدار شدن است و رؤیای نزدیک براندازی در سر می پروراند، باید با جهالت های این مدعیان به فرسایش کشیده شده و مأیوس شود؟
سخن درباره فراخوانی است که حدود دو هفته پیش توسط فرمانده خودخوانده و خودشیفته، سعید شمیرانی مطرح شده که در آن از مردم سراسر کشور دعوت کرده در روز 17 دی ماه در اعتراض به ظلم و فقر و استبداد به خیابان بیایند. این فراخوان را گروه معلوم الحالی به نام شورای هماهنگی رسانه های مردمی و مبارز نیز تبلیغ می کند.
به راستی چرا شمیرانی و دار و دسته پشت سر او (همان شورای مزبور) پس از شکست های مفتضحانه سال گذشته (رستاخیز 26 اردیبهشت 96 و 22 بهمن 96) دوباره دست به این اقدامات نابخردانه و جاهلانه می زنند و به اصطلاح، فراخوان های کیلویی صادر می کنند؟
پاسخ دقیق و علمی به این سؤال، نیازمند بررسی های روان شناختی و شخصیتی این افراد است؛ اما آنچه بر اساس ظواهر رفتار آنها می توان استنتاج کرد، به نظر نمی رسد خارج از موارد زیر باشد:
- چنانکه می دانیم سعید شمیرانی و رفقایش تا چندی پیش و حتی الآن ادعای هواداری شاهزاده رضا پهلوی را بر زبان می رانند؛ اما آنچه در فضای مبارزاتی این روزها رقم خورده و نظرها را به سمت خود جلب کرده، آن است که عده ای جوان تحصیلکرده، تحت عنوان شبکه فرشگرد، حول محور شاهزاده جمع شده اند و برنامه ریزی خوبی برای براندازی انجام داده اند. این مسئله برای شمیرانی و دوستانش، گران آمده و حسادت آنها را چنان برانگیخته که حاضرند حاصل زحمات کل اپوزیسیون را به یکباره به باد هوا دهند؛
- مسئله دیگری که ممکن است عامل بروز این رفتارها و صدور این گونه فراخوان ها باشد، مسئله عقب نیفتادن از قافله است. شمیرانی و دار و دسته اش نمی خواهند از قافله عقب بیفتند. به هر حال مردم ما این روزها به نسبت گذشته بسیار هشیار و آماده به کار هستند و هر آن، در حال نزدیک شدن به تحقق میدان میلیونی هستیم. این جمعیت خودشیفته که این مسئله را به خوبی دریافته اند، سریعاً خود را میانه دار معرکه کرده و قصد دارند پیروزی را به خود منتسب کرده و به عنوان افراد مؤثر در رسیدن به موفقیت جلوه دهند.
- اما آنچه نمی توان به راحتی از کنارش گذشت و دلایل و واقعیاتی در این خصوص وجود دارد که این احتمال را تقویت می کند، همراستا بودن این فراخوان و امثال آن، با خواسته های جمهوری اسلامی و مخالفت با نظر شاهزاده است که ادعا می کنند پشت سر او مبارزه می کنند.
جالب تر آن است که علیرغم اظهارنظر صریح جناب شاهزاده در مصاحبه با کیهان لندن، سعید شمیرانی همچنان بر این کار اشتباه اصرار دارد و سخنان شاهزاده را تأییدی بر فراخوان کیلویی خود معرفی می کند.
شاهزاده رضا پهلوی، صریحاً درباره فراخوانهای دیماه صحبت می کنند و می فرمایند “من با شبکههای صنفی و مدنی در تماس مستمر هستم و پیشرفت مبارزاتشان را از نزدیک پیگیری میکنم. معتقدم که نباید میوه را زودتر از زمانش چید. باید شکیبایی داشت و اجازه داد که مقدمات و پیشنیازهای اعتراضات بزرگتر فراهم شود.”
از طرف دیگر، اعتراضات و اعتصابات اصناف و گسترش روزافزون آن در میان مردم کوچه و خیابان، از دانشجو و کارمند گرفته تا بازنشستگان و…، حاکمان جنایتکار را به هول و هراس انداخته و لذا به هر طریقی به دنبال از کار انداختن ماشین پرسرعت اعتراضات و خفه کردن در نطفه آن هستند. چه کاری بهتر از شکست متوالی و پر تعداد فراخوان های خام و نارس و به نتیجه نرسیدن آنها می تواند مردم را مأیوس و ناامید از ادامه مبارزه کند؟ چه چیزی بهتر از پیشنهادهای پرریسک و غیرواقعی می تواند این فراخوان ها را منجر به شکست کند؟ در برخی رسانه های مرتبط با شورای هماهنگی رسانه های مردمی و مبارز، توصیه می شود به اینکه دانش آموزان و دانشجویان، کلاس های خود را تعطیل کنند و به تظاهرات بپیوندند. کاری بسیار پرریسک، قابل ردگیری و دردسرساز در این برهه زمانی که نه تنها خودِ دانش آموزان و دانشجویان را دچار مشکل می کند، بلکه موجب عقب نشینی خانواده های آنها از حضور در اعتراضات یا مجبور شدن به عقب نشینی به خاطر فرزندانشان نیز خواهد شد؛ بنابراین راهکاری است غیرواقعی و ناکارآمد و از هم اکنون، شکست آنها حتمی و روشن است. این زحمتی است که جناب شمیرانی و رفقا به خوبی بر عهده گرفته اند. بنابراین اپوزیسیون به جای گرفتن مارادونا باید ابتدا غضنفرها را مهار کند. البته ناگفته نماند که سال گذشته نیز حرف و حدیث هایی درباره همکاری سعید شمیرانی با جمهوری اسلامی مطرح شد که راست و دروغ آن بالاخره آشکار خواهد شد.